اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

سعدی جان

منّت خدای را عزّوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی، شکری واجب...

 

پ ن: این روزا بیشتر از هر وقتی اینو درک می کنیم و قدر می دونیم...

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

من آدم بدی هستم!

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، روزی‌که خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم!

شما نمی توانید بگویید، من ده بار به یک کسی خوبی کردم، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟
و چرا یک کسی که هیچ‌کاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟

▫️ باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!

شما وقتی بچه همسایه‌تان را بیست دفعه نگه دارید و روز بیست‌و‌یکم بگویید من خودم وقت دکتر دارم و نمی‌توانم امروز بچه شما را نگه دارم، آن همسایه می‌تواند با شما بد شود در حالیکه با همسایه دیگر که هیچ‌وقت بچه‌اش را نگه نداشته است خوب است!

دکتر هلاکویی

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

هنوز با فکرت مست میشم :)

 

و آن هنگام که در پیشگاه حسنت قرار گرفتم،

ساکت ایستادم..

که سکوت در حریم زیبایی؛

خود زیبایی است...

 

 

پ ن: شعر از نزار قربانی.

پ ن2: اینجا شبستان منتهی به گنبدخانه تاج الملکِ مسجد جامع عتیق اصفهان است.

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

قوطی ها

داستانی که احتمالا برای دهه شصتی ها خاطره است بیشترش :) احسان عبدی پور انقدر شیرین داستانش رو تعریف می کنه که  فکر می کنم حتی یک نوجوان دهه هشتادی هم ازش لذت می بره و بعد ها نوجوان های دهه نود یحتمل! 

 

+ بشویم:)

 

 

روی ترک موتور حسرت ها و نداشته ها و رویاهام تک چرخ میزنم تا روزی که توی یک گود دومتر در یک متر یک شهری در منتها الیه جنوب خوابم کنند... فقر فضیلت نیست ولی همانطور که در کتاب های فیزیک نیامده شتاب دویدنمان در بزرگسالی ارتباط مستقیم و بلاشکی دارد با حاصلضرب خلوت ها در رویاها در تمناهای اعماق جانمان، تقسیم بر سالهای تعویق و صبوری....

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

کرونا مفهوم خانه را به ما بازگردانده است

آنچه اکنون تقریباً برایمان مسلم شده این است که موضوع قرنطینه و بحران کرونا به‌رغم همهٔ مشکلات، دستاوردی بزرگ داشته است؛ اینکه «کرونا مفهوم خانه را به ما بازگردانده است.» این روزها بسیار این قول هایدگر را به یاد می‌آورم که می‌گفت: «انسان معاصر بی‌خانمان شده». واقعاً هم تصور می‌کنم که خانه چند ‌دهه‌ای بود که به نازل‌ترین مراتب کارکردی‌اش تقلیل یافته بود. ما از صبح تا شب را خارج از خانه سپری می‌کردیم و توقعمان از خانه جایی بود که بتوانیم در آن بخوابیم؛ این یعنی شأن خانه به خوابگاه تنزل یافته بود. خانه، ماشینی برای پاسخگویی به نازل‌ترین نیازهای زندگی ما شده بود و در بهترین حالت «آسایش» ما را برمی‌آورد. اما کرونا دوباره خانه را تبدیل به «مأمن» کرده است؛ یعنی جایی که پناهگاه ماست و برایمان آرامش به ارمغان می‌آورد. «آرامش»ی که دهه‌ها بود در زمرهٔ مأموریت‌های خانه نبود، دوباره به آن برگشته است. همه به خانه‌هایشان پناه برده‌اند و خانه‌‌ امن‌ترین جای این عالم شده است؛ مگر معنای واقعی «مسکن» جز این است؟! مسکن یعنی محل قرار و آرام. خوب که تأمل کنیم متوجه می‌شویم کرونا با بیدار کردن «تقاضای سکنی گزیدن» درون ما، خانه را به جایگاه اصیل‌اش بازگرداند؛ جایگاهی که مدت‌ها از آن دور افتاده بود. این دستاوردی بسیار مهم است. ‌

حالا خوب می‌فهمیم که اگر طراحی خانه‌های ما دهه‌ها بود که دیگر پاسخی به تقاضای آرامش نمی‌داد، تقصیر معماری نبود، بلکه بیشتر از آن رو بود که ما تمنای «سکنی گزیدن» نداشتیم. حالا که کرونا احساس تشنگی نسبت به امنیت و آرامش را در یکایک ما برانگیخته، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که خانه‌های ما نیز به‌تدریج برآورنده این تشنگی شوند. {...} واقعیت این است که خانه‌های ما در وضعیت فعلی فی‌نفسه امن نیست؛ یعنی سازندگان این خانه‌ها در زمان طراحی و ساخت، این مأموریت را در نظر نگرفته‌ بودند. حالا این ماییم که تقاضای امنیت داریم و همین تقاضا لاجرم تغییراتی را در پی خواهد داشت؛ این معنایی است که صورت را تحت تأثیر قرار می‌دهد، تا عاقبت بتواند صورتی متناسب با خود بیابد. 

 

 

 

نوشته سید محمد بهشتی در روزنامه همشهری

 

پ ن : یه چند روزی، هی کلمه ها تو ذهنم بود که در مورد این موضوع بنویسم که امروز دیدم آقای بهشتی با این نوشته اش خیلی خوب حق مطلب رو ادا کرده :)

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

خدا یار تو باشد در دو عالم

از فتوت نامه عطار خواندم:

 

چو سختی پیشت آید کن صبوری 

در آن حالت مکن از صبر دوری

 

بنعمت در، همی کن شکر یزدان

چو محنت در رسد صبر است درمان

 

پ ن: صبر، چاره این روزها...

 

+ بشنویم از محمدرضا شجریان[به مناسبت بزرگداشت عطار]

 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

مادر...

 

تا امروز هرگز نتوانسته‌ام جواب این سوال مادرم را بدهم !
او روزهای آخر عمرش از من پرسید :
" اگر دیگر چیزی به یاد نیاورم، می‌توانم بگویم که در این دنیا حضور دارم ؟ "
سوالش همیشه با من ماند ... کاش امروز اینجا بود و به او می‌گفتم :
" مهم نیست تو چیزی به خاطر داشته باشی؛ اگر کسی، حتی یک نفر، نام تو را به یاد داشته باشد و آن را با عشق تکرار کند، یعنی تو در این دنیا حضور داری ... "

 

 

پ ن: تصویر، سکانسی است از فیلم شکستن همزمان بیست استخوان

پ ن2: متن از سالی هپ ورث.

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان