اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

در پس هر سختی، تجربه ای است

چیزی در من دارد شورش می کند...

چیزی از روزهایی که دور می شوند و محو..

چیزی از زمانه ای که دیگر متعلق به آن نیستم...

شبیه امید و ناامیدی است!

شبیه دلشوره و آرامش!

شبیه یک دوره گذار است؛ سخت است و پر تنش اما نوید یک آرامش را در لحظه لحظه ام فریاد می زند...

غمگینم و امیدوار...

و صدایی که زمزمه می کند در من

" ان مع العسر یسرا"

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

می دانم که اینگونه نمی ماند اما غمگینم...

 

روزی که این عکس را ثبت کردم؛

روزی که یک هفته بعدش دانشگاه ها تعطیل شدند و ما روانه خانه و دیارمان...

هیچ فکرش را نمی کردم چنین خواهد شد...

توصیه کردند، درخانه بمانیم.

ماندیم

اوایل َش شاید با اندکی خوشحالی ته دلمان

حالا اما غمگینیم از این پرهیز و این دوری...

غمگین تریم از اینکه اگر این پرهیز و این دوری نباشد، شاید ما هم نباشیم...

 

این کویید نوزده بدجوری سیلی زد به صورتمان که آی، فراموشت شده زندگی کردن یعنی چه... قدردانستن یعنی چه...

 

حالا باخودم می گویم، بیشتر حافظ بخوان.. بیشتر موسیقی گوش کن.. بیشتر کتاب بخوان.. بیشتر مهربان باش.. بیشتر باوجدان رفتار کن.. بیشتر ببخش.. بیشتر دوست بدار.. بیشتر و بیشتر و بیشتر... نکند روزی برسد که حسرت بهتر زندگی کردن را داشته باشم...

 

پ ن: بزرگداشت حافظ است امروز.

 

چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند...

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

تاثیر هنر

عارف هنرمند، می تواند دیگران را در تجربه های عرفانی خود شریک کند.

 

دکتر ایرانمنش

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

چشم ها را باید شست... جور دیگر باید دید

صبح مون رو با سمفونی چهل موتزارت شروع کنیم؟!

 

+ بشنویم :))

 

 

صبح تون به روشنی دلهاتون :))

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

به کودک درونم (9)

ماری عزیز!

از اشتباه کردن نترس... از تکرار اشتباه در هراس باش.

۳ موافق ۰ مخالف

به کودک درونم (8)

می خواهم از "عزت نفس" برایت بگویم ماری. عزت نفس یعنی دوست داشتن خودت. یعنی محتاج محبت دیگران نباش. یعنی برای خودت شخصیت قائل باش. یعنی جوری زندگی کن که فقط و فقط احتیاجت به خدا باشد و بس. محبت اگر میکنی به امید جبران نباش... که اگر امید به جبران بستی دیگر اسمش محبت نیست! خوب باش برای خودت... محبت کن برای خودت... عشق بورز برای خودت... در نهایت این تویی که برای رفتار هایت مورد پرسش قرار می گیری... پس مطمئن زندگی کن.

۴ موافق ۰ مخالف

به کودک درونم (7)

ماری عزیز!

غصه چه را می خوری ؟

بی خیال هر چه که بود؛

یا هرچه پشت سر...

 

حال را دریاب :))

۴ موافق ۰ مخالف

دلخوشی های صد کلمه ای

اسمش طاهاست. 6 سالشه. پسر خواهرمه. یه هفته ای اومد خونه ما و پیش ما بود. هر روزی که می گذره چیزای جالبی درباره اش کشف می کنم. اولین تجربه ی توی حیاط خوابیدن شو دیشب با پدرم تجربه کرد. هوا هم که عالی این روزا... بعد امروز ظهر اومده میگه بریم تو حیاط بخوابیم! کلی براش توضیح دادیم که الان گرمه و شب ها که هوا خنکه فقط تو حیاط می خوابیم. و هر چی ما بیشتر توضیح می دادیم اون بیشتر قانع نمی شد.

یه بخشی از مکالمه طاها و پدرم:

- مگه ما دیوونه ایم که تو گرمای ظهر بریم تو حیاط بخوابیم؟

+ میشه بیای دیوونه باشیم؟!!!!

۴ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان