اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

دلخوشی های صد کلمه ای

اسمش طاهاست. 6 سالشه. پسر خواهرمه. یه هفته ای اومد خونه ما و پیش ما بود. هر روزی که می گذره چیزای جالبی درباره اش کشف می کنم. اولین تجربه ی توی حیاط خوابیدن شو دیشب با پدرم تجربه کرد. هوا هم که عالی این روزا... بعد امروز ظهر اومده میگه بریم تو حیاط بخوابیم! کلی براش توضیح دادیم که الان گرمه و شب ها که هوا خنکه فقط تو حیاط می خوابیم. و هر چی ما بیشتر توضیح می دادیم اون بیشتر قانع نمی شد.

یه بخشی از مکالمه طاها و پدرم:

- مگه ما دیوونه ایم که تو گرمای ظهر بریم تو حیاط بخوابیم؟

+ میشه بیای دیوونه باشیم؟!!!!

۶ موافق ۰ مخالف

خیلی هم عالی

بچه ها تو این سن خیلی جالبن :))

الهییی *-* 

آخرش رفت حالا؟ 

نه... در حین تلاش هاش برای راضی کردن بابام، کنار بابام خوابش برده بود :))

سلام :) 

ما هم یک بچه هایی تو این سن داریم تو فامیلمون *-* 

خیلی باحالن از طرفی اونقدر بزرگانه رفتار می کنن . یه وقتایی هم خیلی بچه گونه می شن آدم می خواد بکشتون -_- 

راستی نامه هایی که برای کودک درونتون می نویسید خیلی قشنگن :)) 

 

همه بچه ها، یه وجه فیلسوفانه ای برای خودشون دارن :))
اعجوبه ان.

ممنونم :)) قشنگی در نگاه شماست :)

شاید ما هم باید بعضی وقتا فارغ از شرایط اطراف و توجه دیگران کارایی که دوس داریم بکنیم

حتما همینطوره... اصلا به نظرم بعضی اوقات لازمه چنین کارایی
فارغ از هر دو جهان بودن اصلا لازمه زندگیه
:))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان