اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

معماری ظرف زندگی است.

هرچقدر اثر معماری از "معمارش" سرشارتر باشد؛ از "زندگی" تهی تر است ! 

 

دکتر ضیائیان

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

در اندیشه شهر ها...

ما در روز جاهای زیادی می رویم و در فضاهای زیادی قرار می گیریم، نانوایی، فروشگاه، کافه ها، باغ ها، خانه ها، خیابان ها و... اما فقط بعضی از این فضاها برایمان تبدیل به یک گوشه دنج می شوند، فقط تعداد اندکی شان برایمان تبدیل به مکانِ دوست داشتنی مان می شوند.

 

در کلیت شاید تفاوتی میان فضا و مکان قائل نباشیم؛ اما از دیدگاه معماری مکان، محدودتر از فضا است. مکان برای ما یک ویژگی خاص و برتر دارد که آن را از دیگر فضاها متمایز می کند. این ویژگی صرفا زیبایی یا تفاوت بصری نیست، ابدا! بلکه یک تفاوت حسی است. ممکن است یک خاطره ی دور یا شنیدن یک دوستت دارم یا داشتن آرامشی مطلق یا هر اتفاق عمیق و تاثیرگذار دیگری، دلیل این تمایز باشد. مکان صرفا یک خانه، یک کافه یا فضایی محصور شده با دیوار ها نیست؛ مکان می تواند نیمکتی در یک پارک، زیر تک درختی در کویر یا در مامن آغوش کسی که دوستش داریم باشد.

 

بنابراین در ساماندهی شهرها و معماری مان بایستی نگاهِ فقط عملکردی مان را کمی کاهش داده و به جنبه های دیگر زندگی انسانی هم توجه کنیم. ما همان اندازه که به پل ها برای بهبود وضع ترافیک نیازمندیم به حریم خصوصی، صد برابر بیشتر نیازمندیم. اما این روزها شاهد ساخت پل هایی هستیم که حریم خانه های زیادی را از بین برده اند. یا شهرها را تبدیل کرده ایم به خیابان ها و پل های بتنی نازیبا و بی روح و دستور قطع درختان چند ده ساله به اندازه آب خوردن برایمان آسان شده است... ما هنگامِ گسترش خیابان ها به هیچ خاطره ای بها نمی دهیم. برایمان مهم نیست که یک خیابان در گذر این سالها چه ها دیده است... مهم نیست که چندین کودک از این خیابان به مدرسه هاشان رسیده اند... چندنفر در این خیابان عاشق شده اند... چند کسانی برای لحظه ای فکر کردن به جوانی و گذشته هاشان به این خیابان ها سر می زنند و...

 

به عقیده هایدگر:

یک مداخله شهری که مهم ترین دغدغه اش ویژگی های بصری، فرمال و هندسی قابل تعریف ابژه های فضایی باشد، چندان کارآمد نخواهد بود؛ بلکه باید گفت کیفیات مهم یک مکان نتیجه رابطه ی انسان با مکان و چگونگی سکونت گزیدن انسان ها در درونش است. یک مکان، کیفیات خود را از هم ریشه بودن مردمان درون محیطش، به دست می آورد.

 

ما نیاز داریم کمی عمیق تر به زندگی انسانی و نیاز های اساسی تر بشر نگاه کنیم.

 

رضا امیرخانی در کتاب رَهِش می نویسد:

خانه مادربزرگ من، توی محله خانی آباد بود. هنوز هم هست. کوچه مسجد قندی. ما دو نسل است که در کاشانک زندگی می کنیم. اما حتی ایلیا هم می داند که باید خودش را اهل خانی آباد معرفی کند. او هم می داند که هویتِ شهری ما از خانه مادربزرگ است.از درختچه انار و پنج دری و هشتیِ خانه مادر بزرگ. خانه مادربزرگی که تاورکرینِ همسایه توش سرک نمی کشید...اگر شهری، به خانه های مادر بزرگ هاش احترام نگذارد، فرو می پاشد. اگر مادربزرگ جناب شهردار، هر شهرداری، اهل همان شهر نباشد، شعر توسعه پیدا نمی کند. بزرگ می شود اما توسعه پیدا نمی کند. رشدش می شود مثل تولیدمثلِ سلول سرطانی. شهر زیر سایه مادربزرگ هاش شهر می شود... مادر بزرگ ها قدشان بلند نیست، اما سایه دارند.. خانه هاشان نیز...

 

همین خانه ها و خیابان ها و شهرهاست که از ما برای آیندگان می ماند... همین ها تصویری روشن و شفاف از هویت شهری و اوضاع جامعه ای که می سازیم به دست می دهد...

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

معماری و جامعه

معماری وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست. هنگامی که ملتی می تواند مبل ها و لوسترهای زیبا بسازد اما هر روزه بدترین ساختمان هارا می سازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاریک آن جامعه دارد. اوضاعی که در مجموع، بی نظمی و عدم قدرت سازماندهی آن ملت را به اثبات می رساند.

 

هرمان موتسیوس

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

پنت هوس

معمولا بعد از شنیدن کلمه پنت هوس ، ذهن میره به سمت آخرین طبقه برج ها که مختص افراد متمول جامعه و آقازاده هاست. با ویوی عالی و متراژ بالا و خلاصه هرچه خوبان همه دارند او یکجا دارد :)  اما در حقیقت این واژه ریشه در چه و در کجا دارد؟ 

 

خیلی سال پیش که در اروپا آپارتمان سازی رونق گرفته بود ، طبقه آخر آپارتمان ها یا اصطلاحا زیرشیروانی ها، به دلیل کمبود امکانات، تاسیسات و سرویس بهداشتی و حمام نداشت. و همین موضوع باعث شده بود که این فضا ها در اختیار قشر ضعیف تر جامعه قرار بگیره. از طرفی بخشی از این قشر ضعیف  رو نقاش ها تشکیل می دادند. هر چند که این خانه ها تاسیسات نداشتند اما به دلیل ارتفاع آپارتمان ها، دید و منظر جذاب تر و مناسب تری داشتند. به تدریج و با گذر زمان، نام نقاش ها روی این خانه ها ماندگار شد و پنت هوس نام گرفت.

 

بعد ها با گسترش تکنولوژی به این خانه ها، تاسیسات و سرویس بهداشتی و حمام الحاق شد.  از این پس این خانه ها به دلیل منظر بهتری که داشت بیشتر مورد توجه اقشار دارا و متمول جامعه قرار گرفت و رفته رفته نقاش ها جای خود را به آن ها دادند.

 

و امروزه دیگه کمتر کسی میتونه توی این خونه ها زندگی کنه!! 

 

 

 

پ ن: ما در روزمره مون از کلمات بسیاری استفاده می کنیم که معناشون در گذر زمان تغییر کرده و گاها مثل این واژه معنا و مفهوم متضادی گرفته. و این خیلی جالبه!! اینکه گاها کلمات هم با گذر زمان و تاثیراتی که از رویداد ها می گیرن دگرگون میشن و تغییر میکنن.

ما که آدمیزادیم!!!

۳ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

کرونا مفهوم خانه را به ما بازگردانده است

آنچه اکنون تقریباً برایمان مسلم شده این است که موضوع قرنطینه و بحران کرونا به‌رغم همهٔ مشکلات، دستاوردی بزرگ داشته است؛ اینکه «کرونا مفهوم خانه را به ما بازگردانده است.» این روزها بسیار این قول هایدگر را به یاد می‌آورم که می‌گفت: «انسان معاصر بی‌خانمان شده». واقعاً هم تصور می‌کنم که خانه چند ‌دهه‌ای بود که به نازل‌ترین مراتب کارکردی‌اش تقلیل یافته بود. ما از صبح تا شب را خارج از خانه سپری می‌کردیم و توقعمان از خانه جایی بود که بتوانیم در آن بخوابیم؛ این یعنی شأن خانه به خوابگاه تنزل یافته بود. خانه، ماشینی برای پاسخگویی به نازل‌ترین نیازهای زندگی ما شده بود و در بهترین حالت «آسایش» ما را برمی‌آورد. اما کرونا دوباره خانه را تبدیل به «مأمن» کرده است؛ یعنی جایی که پناهگاه ماست و برایمان آرامش به ارمغان می‌آورد. «آرامش»ی که دهه‌ها بود در زمرهٔ مأموریت‌های خانه نبود، دوباره به آن برگشته است. همه به خانه‌هایشان پناه برده‌اند و خانه‌‌ امن‌ترین جای این عالم شده است؛ مگر معنای واقعی «مسکن» جز این است؟! مسکن یعنی محل قرار و آرام. خوب که تأمل کنیم متوجه می‌شویم کرونا با بیدار کردن «تقاضای سکنی گزیدن» درون ما، خانه را به جایگاه اصیل‌اش بازگرداند؛ جایگاهی که مدت‌ها از آن دور افتاده بود. این دستاوردی بسیار مهم است. ‌

حالا خوب می‌فهمیم که اگر طراحی خانه‌های ما دهه‌ها بود که دیگر پاسخی به تقاضای آرامش نمی‌داد، تقصیر معماری نبود، بلکه بیشتر از آن رو بود که ما تمنای «سکنی گزیدن» نداشتیم. حالا که کرونا احساس تشنگی نسبت به امنیت و آرامش را در یکایک ما برانگیخته، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که خانه‌های ما نیز به‌تدریج برآورنده این تشنگی شوند. {...} واقعیت این است که خانه‌های ما در وضعیت فعلی فی‌نفسه امن نیست؛ یعنی سازندگان این خانه‌ها در زمان طراحی و ساخت، این مأموریت را در نظر نگرفته‌ بودند. حالا این ماییم که تقاضای امنیت داریم و همین تقاضا لاجرم تغییراتی را در پی خواهد داشت؛ این معنایی است که صورت را تحت تأثیر قرار می‌دهد، تا عاقبت بتواند صورتی متناسب با خود بیابد. 

 

 

 

نوشته سید محمد بهشتی در روزنامه همشهری

 

پ ن : یه چند روزی، هی کلمه ها تو ذهنم بود که در مورد این موضوع بنویسم که امروز دیدم آقای بهشتی با این نوشته اش خیلی خوب حق مطلب رو ادا کرده :)

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

همه چیز از ما شروع می شود..

کرونا؛ خانه نشینی و بحران خود شناسی

 

بعد از خواندن مطلب بالا به این فکر کردم که، بله!!! درست می گوید؛ ما جماعت چشم و هم چشم کنی هستیم. برایمان مهم است فلان فامیل بگوید عجب خانه ی بزرگِ زیبایی ولی برایمان مهم نیست که در آن خانه احساس راحتی کنیم. 

بیشتر از اینکه خودمان را مهم بشماریم، دیگران را ارجح میدانیم...  و همین مشکلات بعدی را در پی خواهد داشت. همین که این روزها که به اجبار، خانه نشین شده ایم و نمیتوانیم در خانه با حس آرامش بمانیم، یکی از عمده مشکلات ناشی از عدم مهم شمردن خود است. شاید الان هم خیلی ساده از این چشم و هم چشمی عبور کنیم و درک نکنیم که چه تاثیر عمیقی در فرهنگ ما گذاشته است و همین تاثیرات به طبع در نگاه ما به اتفاقات اطراف و توقعات ما در زندگی هم موثر است.

وقتی من به عنوان یک شهروند خانه ای می سازم با معماری رومی (که حتی رومی هم نیست) فقط و فقط برای اینکه جلوی فلان فامیل و همسایه کم نیاورم، وقتی تابلوی نقاشی اثر فلان نقاش بزرگ را در نشیمن قرار میدهم تا چشم خواهر شوهر را در بیاورم در حالی که اصلا نمیدانم نام این سبک نقاشی چیست و چه حرفی و تفکری پشت آن است، وقتی کتابخانه ام را پر میکنم فقط برای اینکه نشان دهم انسان فرهیخته ای هستم و حتی به یک کلمه از حرف های نویسندگان کتاب اعتقاد هم ندارم چه برسد به عمل، به فرهنگ و هنر متاثر از آن خیانت کرده ام. بله! خیانت. خیانتی حتی شنیع تر از خیانت انسان به انسان.

هر اتفاقی که در هر روزی از زندگی مان می افتد، متاثر از نگاه ما به زندگی و فرهنگی است که می سازیم. بنابراین برای ساخت روز های بهتر باید از خودمان شروع کنیم. [کاری از مسئولان ساخته نیست]..

 

 

پ ن: در این میان البته هستند کسانی که حقیقتا برای فرهنگ و هنر ایران تلاش ها کرده اند و می کنند. و هستند کسانی که شاید کاری از دستشان برنیامده اما حداقل عامل مخرب هم نبوده اند. اما بیشتر مان دانسته یا نادانسته کمک کرده ایم به این سراشیبی زوال.

 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

دو

یکی از ارزش های میراث فرهنگی، زنده کردن خاطرات ماست.

 

برنارد فیلدن

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

یک

معمارها و شهرسازها به سان مربیان جامعه هستند. 

 

دکتر کشاورز

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

کاروانسرای هندوها

کاروانسرای هندوها، واقع در ضلع جنوبی میدان گنجعلی خان کرمان، مربوط به دوره قاجاریه است. در سال های 1229 تا 1304 که کرمان در استعمار انگلیسی ها بود، به تشویق همان ها، تجارت بین ایران و هند رواج پیدا کرد. از کرمان، شال و قالی و کتیر به هند فرستاده می شد و از هند،شکر و شمع و چای و ادویه و پارچه. در همین زمان به دلیل رفت و آمد های زیاد تجار هندی ، این کاروانسرا به کاروانسرای هندوها معروف شد. 

در سال 1380 این کاروانسرا در لیست آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما..

همین طور که در تصاویر می بینید، به این کاروانسرا نه تنها که رسیدگی نمیشود (به عنوان اثر ملی) که به مکانی برای انبار کالای قاچاق و مواد مخدر و پاتوقی برای معتادان تبدیل شده است. 

 

پ ن: نکته جالب اینه که کنار سر در ورودی این کاروانسرا روی تابلوی سازمان آثار ملی ایران نوشته شده "هرگونه دخل و تصرف در این مکان پیگرد قانونی دارد" !!!!! و سالهاست که این کاروانسرا به همین وضعیت در اینجا قرار داره.. نه پیگردی و نه قانونی...

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

سرایی را که صاحب نیست ویرانی ست معمارش

این کوچه ای که می بینید مسیر قدیمیه ماهان-بم هست. این سمت کوچه یه کاروانسرا بود که درشو گل گرفته بودن. و فقط ورودی شو میشد دید؛ مثل همین باغی که عکسشو می بینید[که درشو گِل گرفتن]. خیابان اصلی الان، با فاصله حدودا 10 متری موازی با همین کوچه قرار داره. 

کوچه های ماهان

 

خیلی از بنا های قدیمی توی مکان های گمشده ای از ایران قرار دارن که قدمتشون زیاده و به دلیل بی توجهی بهشون و عدم رسیدگی و مرمت، همینجوری رها شدن؛ در حالی که معماری اصیل ایرانی رو به تصویر میکشن، حتی با درِ به گِل گرفته شون!

 

پ ن: دل بی عشق می گردد خراب آهسته آهسته (مصرع دوم عنوان)

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان