اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

حسرت ها...

صبح خواب افتاده بود و قبل رفتن همسرش سرکار، ندیده بودش و ازش خداحافظی نکرده بود... و حالا دیگه همسری نیست... همسری که حتی به سرکارشم نرسید... 

کی میدونی کِی آخرین باره؟ 

۲ موافق ۰ مخالف

:(

واقعن کی می‌دونه ... ؟ 

واسه همینه که همیشه در هر شرایطی تلفنامو جواب میدم. چند سال پیش همکارم تو مسیر کار چند تماس جواب نداده داشت. از مادرش...

آخ.. 

و چقدر غم انگیزه که این اتفاقا این روزا کم نیست اطرافمون... 
نبود همیشگی آدم ها... فقدانشون... انگار خیلی عادی شده مرگ... 
خوبه که ملموس شده... دور نمی بینیمش از خودمون... ولی بده که دیگه خیلی از آدمای خوبی که میشناختیم نیستن...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان