اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

من از آنِ تو...

دریغا روزهایی که بی دلبستگی بگذرند. دریغا بیگانگی. اما آدمیزاد را مگر تاب و توان آن هست که از هرکس و هر چیز بِبُّرد؟ دمی شاید؛ یا روزی و ماهی شاید به اراده چنین کند. اما سرنوشت او چنین نیست پیوند می یابد و می پیوندد. جذب می شود. شوق یگانگی. خود را به دیگری بست می زند. خود را به دیگری می سپرد. خود از آنِ او، او از آنِ خود...

 

از کتاب کلیدر نوشته محمود دولت آبادی 

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

نیکی گناه نبود...

در همه دوره ها مردم نیک یافت می شوند، اما در آن سال ها، روزگاری که داستان ما در بستر آن روان است، از این دست مردمان بیشتر یافت می شدند. چشم های مراقب هنوز مهلت نیکی ساده مردم را به خود، از آن ها نگرفته بود. نیز نیکی گناه نبود. کردار نیک جسارت می خواهد. و آن دوران هنوز این جسارت خجسته در هم نشکسته بود. 

 

از کتاب کلیدر نوشته محمود دولت آبادی

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان