اینجا کسی است پنهان!

همچون خیال در دل...

می دانم که اینگونه نمی ماند اما غمگینم...

 

روزی که این عکس را ثبت کردم؛

روزی که یک هفته بعدش دانشگاه ها تعطیل شدند و ما روانه خانه و دیارمان...

هیچ فکرش را نمی کردم چنین خواهد شد...

توصیه کردند، درخانه بمانیم.

ماندیم

اوایل َش شاید با اندکی خوشحالی ته دلمان

حالا اما غمگینیم از این پرهیز و این دوری...

غمگین تریم از اینکه اگر این پرهیز و این دوری نباشد، شاید ما هم نباشیم...

 

این کویید نوزده بدجوری سیلی زد به صورتمان که آی، فراموشت شده زندگی کردن یعنی چه... قدردانستن یعنی چه...

 

حالا باخودم می گویم، بیشتر حافظ بخوان.. بیشتر موسیقی گوش کن.. بیشتر کتاب بخوان.. بیشتر مهربان باش.. بیشتر باوجدان رفتار کن.. بیشتر ببخش.. بیشتر دوست بدار.. بیشتر و بیشتر و بیشتر... نکند روزی برسد که حسرت بهتر زندگی کردن را داشته باشم...

 

پ ن: بزرگداشت حافظ است امروز.

 

چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند...

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

هنوز با فکرت مست میشم :)

 

و آن هنگام که در پیشگاه حسنت قرار گرفتم،

ساکت ایستادم..

که سکوت در حریم زیبایی؛

خود زیبایی است...

 

 

پ ن: شعر از نزار قربانی.

پ ن2: اینجا شبستان منتهی به گنبدخانه تاج الملکِ مسجد جامع عتیق اصفهان است.

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

من خود بلای خویشم... از خود کجاگریزم؟!

 

پ ن: کوچه پس کوچه های پشت بازار کرمان 

پ ن 2: شاید کمی دلتنگ...

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

با اینکه دلگیری ولی خوبی :)

 

اینجا رو با این آهنگ به یاد میارم :)

 

 

 

پ ن: موزیک از رستاک

پ ن2: لوکیشن: شیراز خیابان حافظ.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

هرکس به تعلقی گرفتار...

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ...

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

ز غوغای جهان فارغ...

پاییزِ امسال، آشوبِ و آروم

 

برف 30 آبان

 

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
الهی!
مرا از دنیا هرچه قسمت کرده ای
به دشمنان خود ده
و هر چه از آخرت قسمت کرده ای
به دوستان خود ده

که مرا تو بسی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان